احترام يعنی رعايت حرمت هر چيز كه شامل دو كار می شود:
اول: استفاده از امكانات مجاز آن چيز،
دوم: صرف نظر كردن از ارتباط غير مجاز با آن چيز.
مثلا: احترام به نماز و مسجد و مكه به اين است كه اولا: از بركات و نورانيت آنها بهره ببرد، و ثانيا: از كارهای غير مجاز در آنجا بپرهيزد.
يگانگی در هر امری و از هر نظر است.
واحد، يكتایی است.
وحيد، بی همتایی در صفت و ذات است.
فرد، بی جفت و زوج و قرين بودن است.
فريد، بی نظير و بی مانند بودن است.
اسراف یعنی: خروج از طبیعت انسانی خود.
یعنی: انحراف از حق به بدترين شكل ممکن که نظام طبيعی فرد را متلاشی میکند.
اسراف، هر عمل جاهلانه و خلاف عقل و عرف و تجاوز از حدود منطقی است كه فرد به صورت عادت و روال عادی آن را مرتكب میشود. پس مسرف، فردی بی تعهد و ساختارشكن است.
از منظر قرآن، همجنسگرایی، اسراف است و قوم لوط و مسئولينی مانند فرعون را قرآن مسرف میداند و پيروان خودخواه و متخلف أنبياء الهی و مسئولینی مثل معاویه نیز مصداق مسرف هستند.
یعنی نا امیدی از غیر خدا و امیدواری فقط به خدا.
عاقل شدن و فاطر شدن و توجه به فطرت خود. هر چه اضطرار بیشتر باشد، اضطراب کمتر خواهد بود.
به خالص شدن قلب ، امتحان گفته می شود:
أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ
قرار دادن موقتی شخص يا چيزی در موقعيتی خاص.
مثل: نصب پرچم يا تابلو.
و مثل: نصب شهردار، فرماندار، استاندار. (که ممکن است یك روز باشند و يك روز نباشند.)
برکت هم خانواده کلمه بِرکه است که به تازگی از رودخانه همیشه جاری جدا شده که اگر آن عامل جدائی را برطرف کنند و در مسیر جریان طبیعی خود قرار دهند، همواره تازه و حیاتبخش و با طراوات و نعمت خواهد بود اما اگر جدائی آن ادامه پیدا کند، به مرداب و باتلاق و محل تولید حشرات موذی تبدیل و عامل انتقام میشود.
بهیمه یعنی کسی که در ابهام مانده است مانند کسی که شک کند و در شک بماند (شک کردن به تنهایی بد نیست ولی در شک ماندن است که نهی شده است).
يعنی: بذرپاشی بدون قصد رويش آنها، و ريخت و پاش نعمت ها بدون فايده منطقی آنها، و هدر دادن و فاسد و بی خاصيت و نابود كردن هر نعمتی.
مانند كاری كه مسئولين خائن گمرك انجام می دهند. مانند رفتاری كه برخی ثروتمندان و نوكيسه ها برای رياكاری و فريبكاری انجام می دهند.
یعنی در آفرینش حکیمانه الهی، هیچ نقص، ایراد و فسادی نیست و هر ایراد و فسادی هست از عملکرد انسان است.
به اجرا درآمدن هر تعهدی را قطعی می كند.
مثلاً: اگر چك تضمين شده سرقت شود، بانک آن را جبران می كند.
و يا وجود بهشت و جهنم تحقق وعده ها و وعيدهای الهی را تضمين می كنند.
پيمانی است كه به اندازه توانایی هر چيزی، در ذات و تكوين آن چيز قرار داده شده،
مثلا: از هر خودكاری پيمان ذاتی گرفته شده كه به اندازه جوهرش بايد بنويسد.
و يا پيمانی اختياری است برای انجام كاری خاص ميان دو طرف یا دو نفر يا دو سازمان.
مثلاً: از معماری تعهد گرفته شده تا مدرسه یامسجدی را در اندازه مورد توافق، بسازد.
انسان در طول زندگی و بر مبنای خوش آمدن های ذاتی و غریزی مثل تمایل فرزند به شیر مادر، خواب، کنجکاوی
یا حس هایی مانند تمایل فرزند به اسباب بازی، افراد و خوردنی های خاص
یا مثل تمایل افراد به کتاب ها یا ورزش ها و مشاغل خاص
به چیزهای خیلی زیادی ، تمایل پیدا می کند.
یعنی پذیرش و پذیرفتن، رعایت کردن یک مجموعه تکالیفی که برای ما خوشایند نیست.
در ماه رمضان برایمان خوشایند نیست که امساک کنیم ولی همین ناخوشایند بودن ( عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم).
زحمت هست ولی برای رشد و سلامتی و سعادت ما خوب است.
تمسّك يعنی پذيرفتن تمسيك.
به عبارت ديگر: با اراده و با معرفت و مؤمنانه و با تلاش خود را در چتر حمايتی كامل چيزی قرار دادن (مانند: تمسك به حبل الله و ولايت أميرالمؤمنين صلوات الله عليه)
يا: با اراده و با معرفت و مومنانه، از رغبت به چيزی ظاهرا خوشايند، صبورانه صرف نظر كردن (مانند: امساك از لذت های مبطل روزه.)
يا: از ترك چيزی ظاهرا ناخوشايند ، صبورانه صرف نظر كردن (مانند: إمساك از طلاق دادن.)
تملق و بیان هر حق یا باطلی می تواند با شیرین زبانی یا بد زبانی انجام شود.
تملق
گفتاری ستایشگرانه برای بزرگنمایی مخاطب و جلب توجه اوست.
لذا اگر تملق برای بزرگنمایی مخلوق باشد، حتما با دروغ همراه است و چاپلوسی نامیده می شود و نوعی فریبکاری است.
اما تملق برای بزرگنمایی خالق و جلب توجه حضرت حق تعالی، گفتاری موحدانه و عاشقانه است.
امام زین العابدین و سید الساجدین حضرت سجاد (ص) در دعای ابوحمزه ثمالی می فرمایند:
فَوَ عِزَّتِکَ یا سَیِّدى لَوْ نَهَرْتَنى ، ما بَرِحْتُ مِنْ بابِکَ وَ لا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ
( سوگند به عزتت اى آقاى من حتی اگر مرا برانی، من از در خانه ات برنخیزم و از تملّق و تعظیم و تجلیل و بزرگنمایی تو دست برندارم )
اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ فَوَعِزَّتِکَ لَوِ انْتَهَرْتَنى ما بَرِحْتُ مِنْ بابِکَ وَ لا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ لِما اُلْهِمَ قَلْبى مِنَ الْمَعْرِفَهِ بِکَرَمِکَ
( به راستى تویى بسیار بخشنده پس به عزتت سوگند که اگر مرا از خودت برانی، من هرگز از در خانه ات برنخیزم و دست از تملق و بزرگنمایی تو برندارم چون شناسایى کرمت و رحمت وسیعت به دلم الهام شده )
شیرین زبانی به نحوه بیان انسان بستگی دارد و اینکه از چه کلمات زشت یا زیبایی برای انتقال منظور خود استفاده می کند.
همانطور كه جدول (در كنار خيابان ها) قطرات آب را از پراكندگی حفظ و آنها را جمع و يكپارچه و متراكم می كند،
جدال (احسن) هم يعنی: حروف و كلمات را چنان عاقلانه و علمی با هم بتابانيم كه مثل ريسمانی محكم و به صورت يك استدلال منطقی باعث رهایی انسان از ابهام و شک و شبهه و ترديد شود.
در جدال غير احسن شخص تلاش می كند چنان مطالب را به هم بپيچاند كه طناب مطلب پاره شود و دو طرف به هيچ نتيجه منطقی و معقولی نرسند.
قابليت و لياقت و صفاتی را به طور دایمی و ثابت در ذات چيزی قرار دادن.
مثل: جعل پاكی و پاك كنندگی در آب.
و مثل: جعل زوجيت (و جذب و انجذاب) ميان هر نر و ماده.
و مثل: جعل امامت در حضرت ابراهیم صلوات الله عليه.
یعنی مثل سازمان زيباسازی شهرداری كه زشتی ديوارهای شهر را با نقاشی و رنگ آميزی می پوشاند،
علاوه بر حسن شناسی و حسن گزينی در تمام گفتار و رفتار و اخلاق و مواضع خود، حسن آفرينی هم داشته باشیم.
يعنی بايد بكوشیم عاقلانه و مومنانه و هنرمندانه، گفتار و رفتار و اخلاق و مواضع اطرافيان خود را هم زيبا سازی كنیم. و به عنوان خليفه خداوند، سيئات آنها را با حسنات خودشان بپوشانیم.
ضمن اینکه:
اولا: باید احسان را فرصتی برای محسن شدن خودمان بدانیم.
ثانیا: از تحمیل نظرمان به دیگران هم باید حتما اجتناب کنیم.
خوف از خالق یعنی: نگرانی از غفلت و هراس از تخلفات خود و قبول و پذیرفته نشدن در بارگاه الهی است که باعث دقت و مراقبت بیشتر از گفتار و رفتار و اخلاق و واکنشهای خویش شود.
رجاء یعنی: امیدوار بودن دائمی به لطف و عنایت و رحمتی که خداوند متعال نسبت به همه افراد بشر دارد و از درون و بیرون به آنها هشدار میدهد و خطاها و انحرافات غیر عمد آنها را میآمرزد و برایشان فرصت استغفار و مهلت توبه فراهم میکند
رغبت محبتی است که اولا: منشاء عقلانی و معرفتی دارد.
ثانیاً: گرایشی آگاهانه و شدید است.
ثالثاً: کششی جامع و فراگیر است.
یعنی: تمام تمایالات فرد را مدیریت می کند.
رابعاً: رغبت معنوی و غیر مادی است.
خامساً: جهت زندگی انسان را مشخص می کند.
سادساً: فقط نسبت به یک چیز ابراز می شود.
سباحه یعنی شنا کردن. یعنی غلبه درون بر بیرون. اینکه نگذاریم محبت مخلوق وارد قلب ما بشود و جای محبت به خالق را بگیرد. زیرا در آن صورت (با محبت به آن مخلوق) غــرق می شویم.
شيطان احتمالا هر مخلوقی است كه از ذاتيات خود انحراف و تمرد پيدا كرده و با سلام الهی و سلامتی خلق ضديت و تعارض دارد. پس هر ميكروبی و هر باكتری مضری و هر جن و انسی كه مانع سلامتی ديگران باشد، مصداق شيطان و كارش شيطنت و عامل انحراف از صراط مستقيم و از حق است.
صِراط المستقیم، نام ديگر زندگیِ سالم و اسلامی است، كه با » اطاعَِت عاقلانه از تمامِ تعالیم الهی، انسان را با عزّت از سرابِ دنیا می گذراند، و به قیام در قیامَ و قُربِ الهی می رساند.
صراط المستقیم، بهترین كیفیَِت و وضعیَّت، در زندگی انسان است، كه او را به عالی ترین مقام می رساند.
اگر انسان از درونِ خود، عاقلانه تسلیمِ خالقِ خود شود، قطعاً بهترین شیوه زندگی را دارد، و در صراطِ مستقیم قرار گرفته است.
صراط المستقیم،ِ زندگی بدونِ خودخواهی و سرشار از صداقَت و معرفَت و اخلاص است. پس وقتی می گوئيم: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ، يعنی متعهّد می شویم كه: بدونِ خودخواهی و بدونِ هر رذیلتی، أهلِ إنصاف و محبَّت و اطاعَت باشيم و بکوشيم هر فضیلتی را از خودمان ابراز كنيم.
صراط المستقیم، زندگی همراه با افرادِ خالصی است كه همه چيز برايشان نعمَِت الهی استو آنها شاخصِ حقّ در هر چيزی اند.
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ ، صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمََت عَلَیْهِمْ.
ما را به زندگی درست رهبری فرما، زندگی آنان كه نعمتشان دادى.
صراطِ مستقیم، زندگی بر مبنایِ تبرّی و تولّی و رعايتِ واجبات و محرمات است كه انسان را به بالاترين كمال می رساند.
خلاصه اينکه صراط، راهِ بندگیِ خدا است: إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ. الله، خدای من و خدای شماست پس او را بندگی كنيد، صراط مستقيم اينست.
افرادی در صراط المستقیم اند كه:
در هر شرائطی و در برخورد با هر ناملايمی، هرگز متزلزل نشوند،
و تعادل منطقی خود را حفظ كنند.
در سبك زندگی اسلامی: چگونه زیستن مهم اسَت نه چقدر زیستن.
افرادی كه در صراط المستقیم قرار ندارند، به خاطرِ ظاهربینی و خودخواهی، گرفتار آشفتگی و بی معنائی و پوچی، و درگیری و هرزگی و افسردگی اند و جز مزاحمَ هيچ خیری ندارند.
توافقی است كه بهترين آينده را برای تحقق آرمان های الهی در جمع و جامعه فراهم می كند.
مانند صلح امام حسن مجتبی (ص) با معاويه موذی و خوش سخن و فريبكار، كه باعث فروپاشی بنی اميه و بيداری و حق طلبی روزافزون مسلمين شد.
یعنی برتر از همه چیز. وجود مطلق و بسیط و نامحدود.
حضرت امام حسین (ص) در دعای عرفه می فرمایند:
اِلـهى اَنْتَ الْغَنِىُّ بِذاتِـــكَ اَنْ يَصِلَ اِلَيْكَ النَّفْـــعُ مِنْــكَ
(خدایا؛ ذات تو چنان بی نیاز است که حتی سودی از تو به خودت هم نمی رسد.)
(هر چیزی غیر از خداوند، مرکّب و به اجزاء خودش نیازمند است، اما خداوند چون هستی مطلق یا صرف الوجود است، پس أجزائی ندارد که به آنها محتاج باشد.)
پایتخت و شهر مهمی است که بر تمامِ شهرهای ديگر يک کشور، از هر نظر نظارت و حمايت دارد و آنها را از هر گزندی حفظ می کند.
عاقل فردی است که برای هر کلام و رفتار و ابراز و واکنش خود استدلال منطقی دارد و همه عقلاء او را تأئید میکنند. (مثلا: تعداد اسکناسها را همه دستگاهای اسکناسشمار برابر نشان میدهند.)(و همه ترازوها در طلافروشی یا بقالی، یک وزن را نشان میدهند.)
عزاداری در قرآن فقط يكبار عِزينَ آمده است. آنهایی که مثلا در مراسم عزا خيلی ابراز نزدیکی می کنند.
عصمت، حفاظتی مقتدرانه، جامع و قطعی است که در توان هيچ مخلوقی نيست و فقط خالق می تواند عاصم باشد. فقط خالق می تواند مخلوق را از هر خطا و انحراف و تخلّفی حفظ کند.
یعنی: هیچ نقص و نیاز و حاجتی ندارد و به غیر خود بی نیاز است.
چرا خداوند به غیر خود بی نیاز مطلق است؟
چون غیر از خدا اصلا چیزی نیست.
يعنی باشكوه و برازنده و عالی.
فاخر يا از مفاخر بودن، قضاوت ديگران نسبت به يک كار بزرگ يا يک شخص است. اما تفاخر (خود را گرفتن، ژن برتر پنداشتن، كلاس گذاشتن) محصول خيال بافی و احساس نفسانی خود شخص است كه با مقايسه خودش با ديگران می خواهد آن را به ديگران تحميل می كند. به كوزه گران و آجرپزها صنف فخار گفته می شود زيرا آنها گِـــل شُل را به شكل ظرفی خشك (و ظاهرا سفت) در می آورند كه بسيار شكستنی و آسيب پذير است.
آزمون ویژه برای تفکیک افرادی است که عاقلانه و مومنانه دنبال امام منصوب هستند از افرادی که خودخواهانه دنبال امام مطلوب اند.
أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوٓا أَنْ يَقُولُوٓا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ، عنكبوت_۲
منبعی پر از انواع انرژی و قدرت از حالت تعطیلی و انزوا درآید و استعدادهای مردم را به اوج شکوفایی برساند و در تمام امور مردم جهان، گشایشی عظیم رخ دهد.
برای تقریب به ذهن، فرض کنید کابل های ارتباطی نیروگاه های برق کشور سرقت شده و تمام کشور غرق در تاریکی و تمام صنایع و لوازم برقی، از کار افتاده باشند،
احتمالا انتظار فرج شبیه تمنای پر از اضطرار مردم و تلاش آنها برای مبارزه با کابل دزدی و تقاضای گشایش در تجلیات آن ابواب رحمت و معرفت الهی است.
اگر مردم به اوج عقلانیت و معرفت و ایمان برسند و تشنه نور و ولایت پذیر شوند و با تمام وجود بخواهند از نورانیت و برکات آن شموس الطالعه و مصابیح الدجی برخوردار شوند و هزینه ارتباط با آن رحمت للعالمین ها را بپردازند، فرج خاندان نبوت رخ می دهد و صبح می شود و یک وجب زمین، بایر نمی ماند و نور عدالت و امنیت و هدایت و معرفت در اختیار تمام مردم جهان قرار می گیرد و پرچم حق بر همه جا به اهتزاز در می آید و افراد بی دین و بی نماز و اهل لغو در زمین، نایاب می شوند.
هم به قطار شتر گفته میشود و
هم پوست گاوی که تبدیل به گاو صندوق شده را گویند که پر از طلا است.
معصوم، انسان عاقل و مومن و شديدا مراقبی است که کوچكترين خطا و گناهی را مرتكب نمی شود، لذا از بالاترين لطف و عنايت الهی و حفاظت، مصونیت و امداد او برخوردار است.
نماز یعنی: خود را در محضر خالق و در معرضِ قیامت دیدن و به او توجّه داشتن و در محضر او تعهّداتِ خود را مرور کردن و او را محورِ زندگی خود قرار دادن و غفلت و انحراف را از خود
زدودن و در نتیجه از هر فحشاء و مُنکر و هر کار غیر عاقلانه و غیر مجازی پاک شدن.
بالاترين درجه تقوا و بيشترين مراقبه و احتياط حتی در امور مشتبه و مشكوك، مثل راه رفتن در مكانی پُر از خار و مين.
ظاهرا كثيف يعنی تراكم و معادل چگالی و متضاد لطافت است. هر كثيفی، لطافتش كم است و هر لطيفی، كثيفی ندارد.